ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

عزیز دل مامان بابا

ده ماهگیت مبارک ایلیای من

این روزهاخانه پر می شود از صدای خنده های او ومن عجیب احساس می کنم طعم خوشبختی را.باور نکردنی است انگار همین دیروز بود پسرک کوچک من در دستگاه زیر نور دوست نداشتنی مهتابی ها آرام خوابیده بود و اشک های بی امان من بدرقه گر تلخی آن لحظه ها بود.هر آنچه بود گذشت و اینک این ایلیای من است که جای جای خانه را سرک می کشدو با صدای شیرین کودکانه اش لحظه هایم را پر می کند از عشق از شور و شوق بودن ,بودن وعشق را مزه مزه کردن.عطر نفس هایش چهاردیواری خانه را تقدسی بخشیده است ستودنی.این روز ها با توام ایلیای من و لحظه هایم بارور عشقی است وصف ناشدنی شوری است بی انتها و بودنی است به دور از تمام غصه ها. قصه روزهای من و پسرک قدم گذاشت به دهمین ماه و من هر لحظ...
29 بهمن 1390

مهربون ترین بابای دنیا

ایلیای من امروزصبح بابابایی رفتیم واکسن یک سالگیتو زدیم.امید وارم مشکلی پیش نیاد و تا روزی که قصد داریم جشن تولدتو بگیریم خوب خوب بشی.امروز حال و هوای عجیبی داشتم.ساعت 10 صبح تو عزیز مامان خواب بودی و من پیشت نشسته بودم و صورت اروم و معصومتو نگاه می کردم و به این فکر می کردم که سال گذشته این موقع اتاق عمل بودم .امروز هر لحظه ای می گذشت وقایع سال گذشته پیش چشمام نقش می بست.دیدن صورت کوچولوت توی بیمارستان برای اولین بار.وای خدای من چه حس قشنگی بود.دستای کوچولو و نحیفتو در حالی که چشمام به خاطر بیهوشی سنگین بودند را لمس کردند یه حس عجیبی به داد که تا اون لحظه عمرم تا حالا تجربه اش نکرده بودم.چقدر زود یک سال گذشت و من چقدر خوشبختم به خاطر داشتن ...
11 بهمن 1390

یک سالگیت مبارک ایلیای من

ایلیای من یک سالگیت مبارک.همیشه با خودم می گفتم وقتی یک ساله بشی قشنگ تری شعر را واست می گم و قشنگ ترین مطلب را واست می نویسم.وامروز پسرک مامان یک ساله شد و من هر چه فکر می کنم نمی تونم چیزی بنویسم.باورت می شه مامان؟روزای با تو بودن مثل یه فیلم قشنگ پیش چشمام نقش بسته و با تموم وجودم حس شیرین با تو بودن را احساس می کنم.چه زود یک سال گذشت. ...وهنوز باورش سخت است پسرک یک ساله می شود و من به این می اندیشم که یک سال عاشقیت چه طعمی داشت.یک سال عشق و شور,شادی و خنده,دلهره ها و دلواپسی ها,دلشوره ها و گریه ها را به تماشا نشستیم و حال که به اینجا رسیده ام سراسر وجودم مالامال از عشق است.من عجیب عاشقم تو را ایلیای من. ان زمان که شیرین و کودکانه...
11 بهمن 1390

همسرم تولدت مبارک.

نازنین عزیز مهربان من,عجیب عاشقم تو را. مهربان من           من لبریز از عشق و دیوانه با تو بودنم شکوه لحظه های من    به جان تو قسم    لحظه های پر بهانه ام  به یمن حضور پر محبتت   خالی از هر بهانه می شوند. آرامش خیال من         یکه تاز لحظه لحظه های من وجود پر زعشق توست     که قاصد شوق و شور و شادی وجودم است. همدم صبور بهانه های بی شمار من نگاه من با هر نگاه دیگری غریبه است چشمان من یکه شناس چشمان توست افتاب اسمان من بمان  من لبریز از احتیاج با تو بودنم. عزیز مه...
11 بهمن 1390

سومین دندان ایلیای من

90/11/1 بودکه سومین دندون خوشگل و کوچولوی عزیزدلم در امد. مامان به قربون اون دندونهای کوچولوو نازت بره عزیز دلم.پسر کوچولوی مامان این روزها بی نهایت شیطون و بازیگوش شده و چند وقتی هست که شب ها دیر وقت می خوابه و مدام در حال بازیگوشی و کنجکاوی و شیطنته.عزیز دلم مامان فدای این شیطنتهای شیرینت بشه. چند روز پیش با همدیگه رفتیم حمام و بعد از خشک کردن و لباس پوشیدن تو برای یه لحظه رفتم داخل حمام که اب وانتو خالی کنم که توی یک لحظه نمی دونم چه شکلی با سرعت نور خودتو به حمام رسوندی و چهار دست و پا و در حالی که ابو ابو می گفتی اومدی وسط حمام.فکر کن به قیافه اون لحظه مامان و به نگاه پر از شیطنتت .مامان به قربون اون چشمای نازتو و صدای قشنگت بره.س...
2 بهمن 1390
1