ده ماهگیت مبارک ایلیای من
این روزهاخانه پر می شود از صدای خنده های او ومن عجیب احساس می کنم طعم خوشبختی را.باور نکردنی است انگار همین دیروز بود پسرک کوچک من در دستگاه زیر نور دوست نداشتنی مهتابی ها آرام خوابیده بود و اشک های بی امان من بدرقه گر تلخی آن لحظه ها بود.هر آنچه بود گذشت و اینک این ایلیای من است که جای جای خانه را سرک می کشدو با صدای شیرین کودکانه اش لحظه هایم را پر می کند از عشق از شور و شوق بودن ,بودن وعشق را مزه مزه کردن.عطر نفس هایش چهاردیواری خانه را تقدسی بخشیده است ستودنی.این روز ها با توام ایلیای من و لحظه هایم بارور عشقی است وصف ناشدنی شوری است بی انتها و بودنی است به دور از تمام غصه ها. قصه روزهای من و پسرک قدم گذاشت به دهمین ماه و من هر لحظ...
نویسنده :
مامان ایلیا
4:08